Thursday, July 18, 2013

The Liv



سلام این یک لیوان است. لیوان بزرگ و پهن. کلفت بی تربیتی است، می‌گوییم پهن. بله، پهن است. دراز هم نیست و بجایش بلند است. رویش قهوه کشیده‌اند تا تویش قهوه خورده شود. اما ما –یعنی من– تویش نوشابه خورده‌ایم و آن ها هسته اش است که تویش باقی مانده است. لیوان که اسمش ناصر نیست و ما اصلاً نمی‌دانیم اسمش چیست شب ها راننده تاکسی است. از مردم کرایه می‌گیرد. شما هم به او کرایه می‌دهید. او شب ها عینک آفتابی می‌زند زیرا شب ها را اگر تاریک کنی تاریک تر می‌شود. شب های تاریک تر مهربان تر و برای رانندگی آسان تر از شب های تاریک اند. یک مسافر روزی از لیوان که اسمش ناصر نیست و ما اصلاً نمی‌دانیم اسمش چیست پرسید تا بحال عاشق شدی –حالا چرا یک مسافر چرا باید از راننده‌اش چنین سوالی را بپرسد ما هم نمی‌دانیم–؟ لیوان جواب داد بیست و سه بار.

و این وبلاگ راست چین ماست چین اش فعلاً خراب است. سو دیل ویت ایت.

5 comments:

  1. آری لیوان پریود است

    ReplyDelete
  2. تو توئیتر که جواب نمیدی. اینجا میپرسم، ایشالا جواب میدی. قبلیه چی شد؟ تموم؟

    ReplyDelete
    Replies
    1. نه، تموم نشده. هست. همه چی سر جاشه.

      Delete
    2. ایول! زنده باااااااااااد!
      دوست داریم علی!
      (مثلن دارم خایه مالی میکنم)

      Delete
  3. چرا انقد خلی تو؟

    ReplyDelete